کیانفر پیامنی؛ عیسی سلگی؛ کاظم رنگزن؛ طاهر فرهادینژاد
چکیده
رسوبات میتوانند نمایانههای حساسی برای پایش آلایندهها در محیطهای آبی باشند. بنابراین، شناخت ساز و کارهای انباشت و توزیع ژئوشیمیایی فلزات سنگین در سامانههای آبزی و فراهمسازی اطلاعات اولیه برای قضاوت ریسکهای سلامت محیطی، بررسی فضایی غلظت فلزات در رسوبات و مقایسه آنها با مقادیر پایههای غیر آلوده ...
بیشتر
رسوبات میتوانند نمایانههای حساسی برای پایش آلایندهها در محیطهای آبی باشند. بنابراین، شناخت ساز و کارهای انباشت و توزیع ژئوشیمیایی فلزات سنگین در سامانههای آبزی و فراهمسازی اطلاعات اولیه برای قضاوت ریسکهای سلامت محیطی، بررسی فضایی غلظت فلزات در رسوبات و مقایسه آنها با مقادیر پایههای غیر آلوده از اهمیت بسزایی برخوردار میباشد. یکی از روشهای مرسوم ارزیابی آلودگی خاک و رسوب استفاده از شاخص عامل آلودگی (CF) است. محاسبه این شاخص نیازمند تعیین پس زمینه عناصر مورد بررسی است. برای این منظور، بهطور معمول از روشهای آماری مبتنی بر میانگین و انحراف معیار دادهها استفاده میشود. با توجه به چوله بودن توزیع بیشتر دادههای ژئوشیمیایی، استفاده از این روش پارامتریک را با محدودیت مواجه میسازد، لذا، استفاده از روشهای مقاوم به دادههای پرت بهعنوان رویکردی جایگزین میتواند مطرح شود. در یکی دو دهه اخیر، روش فرکتال نیز برای جداسازی جوامع در دادههای مربوط به بسیاری از رشتههای علوم زمینی بهکار گرفته شده است. بهمنظور ارزیابی کاربرد این دو روش در شاخص CF، 771 نمونه رسوب آبراههای حاوی شش عنصر فلزی As، Cr، Cu، Ni، Pb و Zn در منطقهای به وسعت برگه نقشه زمینشناسی یکصد هزارم الشتر (واقع در شمال شهر خرمآباد) برداشت شد. سپس، با هر دو روش (روش آماری مقاوم به دادههای پرت و روش فرکتالی) پسزمینه عناصر تعیین و در نهایت، شاخص CF محاسبه شد. این شاخص مبتنی بر روش آماری بهترتیب برای عناصر آرسنیک، کرم، مس، نیکل، سرب و روی 7.5، 0.8، 5.1، 0.5، 4.7 و 9.2 درصد نمونههای مورد بررسی را در سطح متوسط ارزیابی کرده است. شاخص CF مبتنی بر روش فرکتال برای عناصر مذکور بهترتیب 39، 28.9، 88.6، 39.4، 45.7 و 73.4 درصد در سطح متوسط است و برای عناصر مس، سرب و روی سه، 0.1 و 4.3 درصد در سطح قابل ملاحظه ارزیابی کرده است. نتایج بهدست آمده نشان میدهد که استفاده از روشهای آماری در تعیین پسزمینه عناصر با وجود انتخاب روش آماری متناسب با توزیع دادهها، حساسیت شاخص CF را کاهش داده، در جداسازی طبقات آلودگی، کارایی شاخص را پائین آورده است، در حالیکه استفاده از روش فرکتال به علت در نظر گرفتن بعد فضایی (مساحت) در جداسازی جوامع مختلف پسزمینه از آنومالی تفکیک طبقات آلودگی بهوسیله شاخص CF را قوت بخشیده، در نتیجه برآوردهای آلودگی منطقهای را بهبود میبخشد.